۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

معضلات امروز پناهده گان، مسئلۀ پناهندگی!.



معضلات امروز پناهده گان، مسئلۀ پناهندگی!.
مسئلۀ پناهندگی گرچه در دوران رژیم "شاه" مسئله ای خاص بود و بویژه بعد از کودتای 28 مرداد گسترده شد اما فقط در طیف معدودی گسترش یافته بود و همه گان راه و چم پناهنده شدن را نمیدانستند... مسئلۀ پناهندگی در زمان سرازیر شدن "سران رژیم آخوندی در سال 57  به ایران که با حمایت دولتین "انگلیس و آمریکا"، اوج تازه ای گرفت ولی باز فقط به آن طیف از سران و دست اندرکاران رژیم پادشاهی بود که توانسته بودند از چنگال رژیم نو ظهور آخوندی بگریزند.
اوج پناهنده شدن و معضل پناهندگی به زمان بعد از 30 خرداد سال 1360 برمیگردد چونکه "با اعلام جنگ مسلحانۀ مجاهدین در مقابل رژیم ملا، پاسداری" دیگر انبوهی از جوانان مجاهد و مبارز و فدایی و... برای پیوستن به کانونهای این جنگ در برون مرزها، میبایست که از کانال پناهندگی عبور میکردند و جذب شبکه های سازماندهی در  کشورهای همجوار ایران "عراق، ترکیه، پاکستان و..." میشدند. سازمانهای "مجاهدین خلق ایران، چریکهای فدایی خلق و احزاب کردی آن زمان.." در کشورهای همجوار با ایران دفاتر گسترده برای جذب نیرو داشتند و به  طور گسترده در تماس با مجامع حقوق بشری و پناهندگی به دنبال حل و فصل کارشان میرفتند تا با گذر از این مرحله نیروهای جدید و خواهان وصل را به منطقۀ مرزی ایران و عراق و مناطق آزاد شدۀ آن زمان برای گذراندن "آموزشهای سیاسی، نظامی و تشکیلاتی و.."وارد نمایند و نیروی تازه نفس را به صحنۀ جنگ با رژیم آماده کنند... در این راستا کم نبودند نیروهایی که در این راهخروج و وصل،  به دست دژخیمان به شهادت رسیدند، از جمله حملۀ رژیم به پایگاهای مجاهدین در شهرهای مرزی ایران و پاکستان و منطقۀ آزاد شدۀ کردستان ایران و مرزهای نا امن ترکیه وایران و...".
و اما خط پناهندگی در تابستان 67 و پس از عملیات کبیر فروغ جاویدان توسط ارتش آزادیبخش وارد فاز جدیدی شد. رژیم ملا، پاسداری در این زمان تمامی وابستگان به مجاهدین ، چریکهای فدایی و مبارزینی که بر سر موضع تشکیلاتی خود استوار بودند ابتدا در تمامی زندانها و سپس کسانیکه به دلیل سیاسی و وابستگی تشکیلاتی به گروههای فوق در بیرون از زندان بودند رفت و همه را قتل عام نمود و کسانیکه از گروههای سیاسی دیگر که "طرفدار رفرم در این رژیم بودند" را از زندان آزاد و با پاسپورت روانۀ اروپا، آمریکا نمود و "پروژۀ پناهندگی و پناهنده شدن را در دستور کار سپاه پاسداران برون مرزی قرار داد".
این افراد که عمومآ با "پاسپورت روانۀ ترکیه، پاکستان، افغانسان، باکو، عراق و..." شده بودند هدف مشخصی را دنبال میکردند و در کشورهایی که پناهنده میشدند با عوامل پیدا و نهان رژیم و بعضآ مستقیم با سفارت رابطه میزدند و به شناسایی پناهندگان فعال در کادر "اعضای شورای ملی مقاومت و گروهها و سازمانها و شخصیتهای وابسته به شورا" میپرداختند و از آنجا که تمامی عملکردهاشان از چشم نیروهای انقلابی بدور نبود و به کشورهای محل اسکانشان اعتراض میکردند در بعد از گرفتن "پاسپورت شهروندی کشور مطبوعشان" رژیم به ترتیب آنها را به داخل برد زیرا دیگر در خارجه سوخته بودند"! و رژیم کارت جدیدی با عنوان "(مخالفین ما و فراریها میتوانند به ایران باز گردند و در ایران اسلامی امنیت دارند را") به روی میز رهبران اروپایی آمریکایی و مجامع حقوق بشری و پناهندگی برد و قفل دیگری بر معضل پناهنده شدن زد.!!! و نمونه آورد که "مخالفین ما از اروپا و آمریکا به ایران بازگشته و امنیت دارند".....
گستردگی این عمل "پناهنده گان رژیم ساخته" طوری بود که کلیۀ کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا به بازنگری معضل پناهندگی پرداختند و از آنجا که دیگر سازمانهای "مجاهدین خلق ایران، چریکهای فدایی خلق، احزاب کردی" بویژه بعد از جنگ آمریکا و عراق در سال 2003 دیگر "پشت جبهۀ امنی برای تشکیلات خود نداشتند که بتوانند از آنجا به آموزش و سازماندهی نیروهای جنگندۀ خود در داخل بپردازند" و در عمل "همگی از عملیات مسلحانه در داخل"باز داشته شده بودند بهانۀ دیگری برای حل معضل پناهندگی به دولتهای اروپایی و آمریکا داد که دیگر هیچ گروهی در داخل فعال واقعی نیست....
پیشقراول "برچسب تروریستی علیه سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت" در سال 1997 "آقای کلینتون رئیس جمهور جدید آمریکا بود". این مراوده با دولت خاتمی برای مجاهدین و کلیۀ اعضای شورای ملی مقاومت بسیار گران تمام شد و درصد بالایی از انرژی تشکیلاتی قفل شد و بزرگترین بهانه ای بود که کلیۀ کشورهای اروپایی و آمریکا در مسئلۀ پناهندگی را قفل و موم کردند و دیگر کسی را به عنوان پناهندۀ سیاسی نمیپذیرفتند و همۀ کسانیکه به این کشورها فرار میکردند را بر میگرداندند و هستند بسیار کسانیکه در بعد از برگرداندن اعدام شدند...
دشمن به ظاهر شمارۀ یک رژیم در این میان در سال 1997 توسط "اقای کلینتون و با پز ارتباط با خاتمی مدره" و سپس در سال1998 توسط "آقای اوباما، و پز ارتباط با احمدی نژاد" دیگرتمامی راهها را در معضل پناهندگی قفل نمود و کلیۀ کشورهای اروپایی و آمریکا و مجامع حقوق بشری و پناهندگی تمامی راه ها را برای"سیاسیون فراری قفل کردند"!. و انبوه پناهندگان سیاسی در سر فصلهای مختلف خیزشهای اجتماعی در این دوران، به ایران ملا، پاسداری برگردانده شدند و یا سالیان درازی است که در "ترکیه، یونان، آذربایجان و... قفل شده اند".
بن بست شکنی پناهندگان در کشورهایی مثل" یونان، ترکیه " با دوختن لبهاو تحصن در مقابل مقر سازمان ملل شروع شد و پس اززمانی بسیار طولانی به معدودی از آنها پناهندگی داده شد. این بن بست شکنی اوج فراتری به خود گرفته و همانگونه که در خبر ها آمده در باکو "با دوختن لبها، چشمها، گوشها" و اخیرآ در انگلستان نیز به همین شیوه پناهنده گان به اعتراض به دولتین و ارگانهای پناهندگی و حقوق بشری پرداخته اند... مورد انگلستان که "جوانی 17 ساله ادعای مورد تجاوز قرار گرفتن توسط رژیم پلید ملا، پاسداری را هم دارد"، چیز جدیدیست، و دریغا که تمامی مراجع مورد بحث ککشان هم نمیگزد و باز تاب گستردۀ این عمل پناهندگان در مطبوعات و رسانه های جهان را به هیچ میگیرند
چاره چیست؟!
از آنجا که در رابطه با مسئلۀ پناهندگی با پرداختی گران توسط"مجاهدین و فدایی ها و مبارزین واقعی" رقم خورده و در طول سالیان گدشته رژیم پلید ملا،پاسداری اعضاء و وابستگانشان در ایران را به چوبۀ دار میسپارد و این اصلی ترین دشمن رژیم (مجاهدین، فدایی خلق و وابستگان به شورای ملی مقاومت"، هم درگیر رفع مشکل و بر چسب تروریستی علیه مجاهدین هستند و هم "مزدور مالکی، حاکم عراق جدید مدام از مجاهدین کمپ اشرف از کشته پشته میسازد)، کانونهای پرداختن به معضل پناهندگی را در کشورهای محل اقامت خود گرم نگه داریم و "خونهایی مثل کاظم رجوی شهید بزرگ حقوق بشر، و خانم زهرا رجبی شهید راه پناهندگان سیاسی و...)" را زنده نگاه داریم و از پناهندگان جدیدالورود با هر نامی و هر فکر سیاسی حمایت کنیم و زبان گویای آنها باشیم تا نگذاریم که "حریم مقدس پناهندگی دستخوش ددان ملا، پاسدار گردد." پر واضح است که هر پناهنده ای که به ایران برگردانده شود با انگ "مجاهد و محارب و..." به چوبۀ دار سپرده میشود و یا باید تمام عمرش را در زندانهای رژیم سپری کند.!
نگذاریم که دولتین مماشاتگر "حرمت و حریم پناهندگی را خدشه دار نمایند" و آنها را افشا و رسوا نماییم . و اینرا که "پناهندۀ سیاسی کانون جوشان مقاومت است را" پاس بداریم....در" هر سر فصل اعتراضات اجتماعی در داخل، انبوهی پناهنده به خارج سرازیر میشوند آنها را دریابیم و یاورشان باشیم".
همانگونه که "مجاهدین با خون خود بن بستها را باز میکنند" پناهندگان امروزی نیز به آن پی برده و با "دوختن لبها، چشمها و گوشها شان" به این ندا پاسخ میدهند. بهوش که" از این عمل دلیرانه شان غافل نشویم و بر سر سران مماشاتگر اروپا،  آمریکا بکوبیم و چشمشان را به خیانتی که میکنند باز نماییم".
پیروزی از آن خلقهاست و ارتجاع در پرتو خورشید درخشان آزادی محو و نابود خواهد شد.
پیروز باشید.
ایران زمین.