این موج سر ایستادن ندارد
زینت میرهاشمی
فقط یک روز بعد از اعدام 5 ستاره آزادی، دانشجویان دانشگاه ملی با شعارهای ضد دیکتاتوری بار دیگر بر عزم خود تاکید کردند که اهل آن نیستند که در نیمه راه بایستند. دانشجویان شجاعانه به حضور احمدی نژاد که بدون اطلاع قبلی وارد این دانشگاه شده بود اعتراض کردند. حرکت دیروز دانشجویان نشان داد که جوانان ایران مرعوب سیاست سرکوب و اعدام نشده اند. فریاد خشم علیه دیکتاتوری، سیاست رعب و وحشت را به سخره گرفت و بیچارگی و وحشت را از آن ولی فقیه و گماشتگانش نمود.
با اعدام راوی قصه های صمد در شاهو، موجی از خشم و نفرت در ایران و سراسر جهان جاری شد. فریاد خشم موج در موج پیچید. اعتراض مردم در کامیاران، سنندج و شهرهای دیگر کردستان، اعتراض و اعتصاب زندانیان سیاسی، تجمع خانواده های اعدام شدگان در مقابل قتلگاه اوین، اکسیونهای اعتراضی ایرانیان آزاده در برابر سفارتخانه های رژیم در خارج از ایران و شمع روشن کردن در خانه ها همراه با لعن و نفرین ولی فقیه و احمدی نژاد، نشان داد قلبهای بیشماری از چنین بی عدالتی به لرزه افتاده است.
به راستی دانش آموز پشت نیمکتهای شکسته روستاهای کردستان تبدیل به قهرمان سرزمین خورشید شد و با پیوستنش به رود خروشان شهدای راه آزادی، نوید طلوع آفتاب و روشنایی را داد. فرزاد کمانگر، قصه گوی ماهی سیاه کوچولو، با درنوردیدن کوه و دره، و بعد از 4 دهه از تولد ماهی سیاه کوچولو، حیاتی دیگر به آن بخشید و شعله جاودانگی این اثر را حرارت بخشید. وی در نامه آخرش نوشت که «نمی توانم تجسم کنم که نظاره گر رنج و فقر مردمان این سرزمین باشیم و دل به رود و دریا نسپاریم و طغیان نکنیم؟» و وی خوب می دانست که جوانان آزاده ایران نمی توانند چنین ظلمی را ببینند و طعیان نکنند.
فرهاد وکیلی یکی دیگر از شهدای دیروز به درستی نوشت:«باید رفت، باید عاشق بود» وی در نامه اش نوشته است «مرگ اگر اژدهاست، در دل من مورچه ایست» و «این نه مرگ است بلکه پیوندی است میان من، گذشتگان و آیندگان» و زنده یاد شیرین علم هولی با دلاوری به سیستم تواب سازی دژخیمان نه گفت و حاضر نشد به بارگاه ولی فقیه عفو بنویسد.
لیست اعدامیها طولانی تر می شود، شکنجه گاه چرخهای خود را تندتر می کند، اما.......... این موج سر ایستادن ندارد. خشم فروخورده ای که منفجر شده خاموشی ندارد.