جهان در آیینه مرور
لیلا جدیدی
در این شماره می خوانید:
- آمریکا، افغانستان، پاکستان و هند، فرازیابی بحران
- غزه و اختلاف در جنبش ضد جنگ
- " قدرت هوشمندانه" یا " نه سخت نه نرم "، از اوباما تا هیلاری کلینتون
آمریکا، افغانستان، پاکستان و هند، فرازیابی بحران
دريا سالار مايک مولن، رييس ستاد مشترک ارتش آمریکا پس از سفرهای متعدد خود جهت بررسی شرایط جنگ در افغانستان گفت: " اوضاع امنيتی در افغانستان در سال ۲۰۰۹ وخیم ترین شکل از زمان شروع جنگ در افغانستان خواهد بود، مگر اينکه ايالات متحده و کشورهای ديگر اقدامهای موثر و فوری انجام دهند."
بنا به گزارش تازه ای از شورای بین المللی برای امنیت و توسعه، نیروهای طالبان هم اکنون بیش از 72 درصد افغانستان را کاملا در دست دارند. بسیاری از نیروهای طالبان از درون خاک پاکستان و در مرزهای افغانستان می جنگند و از این رو پاکستان نقشی کلیدی در این امر برای آمریکا بازی می کند.
همزمان، حکومت هند همچنان بمب گذاری در بمبئی را دستاویز قرار می دهد تا بحران با کشور همسایه که از دیگر باز با یکدیگر دشمنی داشته اند را افزایش دهد. هند تلاش می کند حمایت بین المللی، به ویژه از آمریکا را برای رویارویی با پاکستان به دست آورد. در حالی که هر دو کشور موضوع شروع جنگ را کمتر مطرح می کنند اما تهدید جنگ با حوادثی که رخ داده است هر چه بیشتر پر رنگ می شود.
این تسلسل در بحران را رئیس جمهور تازه قسم خورده آمریکا، آقای باراک اوباما از 8 سال دولت بوش به ارث می برد.
برای آمریکا، همه راه ها به افغانستان ختم می شود. از این رو تیم امنیت ملی باراک اوباما در حال تحقیق و بررسی راهکارهای عملی که بتواند به بهبود وضع در افغانستان کمک کند می باشد. این راه حلها شامل دو برابر کردن تعداد سربازان آمریکایی در این منطقه، تنظیم رابطه با زبان خوش و زبان سخت با پاکستان، حل و فصل خصومتهای پاکستان و هند و پیشگیری از جنگ بین دو کشور که در نهایت نیروهای ارتش پاکستان را از مرز افغانستان به مرز هند می کشاند، می باشد. با این همه، برای این که آمریکا خود را در این جنگ هفت ساله پیروز خطاب کند، چشم انداز نزدیکی وجود ندارد.
از آنجا که پاکستان نقشی کلیدی در مرزها و کنترل عده ای از نیروهای طالبان که از خاک این کشور می جنگند را دارد، آقای مولن با برخی از مقامهای پاکستانی که شامل رئیس ارتش پاکستان نیز می شد، دیدار کرده است. او در یک مصاحبه با نیوزویک از دیدار خود با اشفق پرویز کیانی ابراز رضایت کرد و او را دارای خصوصیات برجسته دانست. مولن، فرمانده ارتش پاکستان را مردی سر سخت و کاملا سوار بر اوضاع، خوش قول و قابل اعتماد توصیف می کند و می گوید که او همه تلاش خود را در مرزهای پاکستان و افغانستان کرده است.
از سوی دیگر، ریچارد بوچر، معاون وزیر خارجه آمریکا نیز جهت رایزنی به هر دو کشور سفر کرده و خواستار همکاری دو کشور با یکدیگر شده است.
مساله هند و پاکستان همچنان حاد باقی مانده است. واشنگتن که مهمترین مساله اش ثبات در افغانستان و ادامه اشغال این کشور است، ضمن فشار بر پاکستان برای مبارزه با تروریسم، هند را نیز از شروع جنگ با پاکستان منع می کند. این در حالیست که هند در دوران ریاست جمهوری بوش به لحاظ سیاسی و استراتژیک به آمریکا نزدیک شد. با این همه، واشنگتن از این کشور در امر تنبیه پاکستان و احتمالا حمله نظامی به پاکستان، حمایت نکرد.
جالب توجه است که آمریکا خود به حملات نظامی در داخل مرزهای پاکستان دست می زند و این کشور را تهدید به حملات بیشتر می کند و همزمان به اسرائیل نیز برای حمله به غزه چراغ سبز نشان می دهد و از آن حمایت می کند و با این حال از هند می خواهد که دشمنی با پاکستان بر سر عملیات تروریستی بمبئی کنار بگذارد. این امر البته خشم بسیاری را در درون حلقه قدرت حاکمه هند برانگیخته است و بدین جهت خواستار اقداماتی مستقل از آمریکا شده اند.
سفیر سابق هند در پاکستان در این باره می گوید: "هیچ کشور حاضر نمی شود برای تو بجنگد. باید خودت بجنگی. فقط ببینید تفاوت بین پاسخ هند به بمب گذاری در بمبئی با واکنش اسرائیل به غزه را. آمریکا خود به شدت به پاکستان تکیه کرده است. بنابراین اگر هند مدرک دقیقی در دست دارد که پاکستان در این عملیات دخالت داشته، بدانید که آمریکا به ما کمک نخواهد کرد. ما خود باید اقدام کنیم."
حملات تروریستی بمبئی با چندین هدف در نوامبر سال میلادی گذشته صورت گرفت و دست کم 170 نفر کشته به جا گذاشت. هند مدارکی را ارایه داده است که می گوید نشاندهنده همکاری پاکستان در این عملیات است. اما پاکستان هم به طور مکرر مسئولیت خود را انکار کرده است.
دولت هند می گوید شواهد مربوط به ارتباط عواملی در پاکستان با حملات بمبئی را در اختیار دولت پاکستان قرار داده است. پراناب موکرجی، وزیر خارجه هند گفت جامعه بین المللی نیز در جریان این شواهد قرار خواهد گرفت.
اطلاعات به دست آمده از گفتگوهای تلفنی ماهواره ای و دیگر وسایل ارتباطات راه دور و نیز تسلیحات، از جمله شواهد ارایه شده به سفیر پاکستان در دهلی است.
آقای موکرجی اظهار امیدواری کرد که پاکستان با دریافت این شواهد، به تعهدات بین المللی خود عمل کند.
یکی از اهداف مهم سفر ریچارد بوچر، معاون وزارت خارجه آمریکا به پاکستان همین مساله و جهت تلاش برای کاهش تنش میان هند و پاکستان است .
اما هر دو کشور هند و پاکستان نه تنها با مشکلات مرزی و تروریستی باید دست و پنجه نرم کنند بلکه، در جامعه و در دستگاه سیاسی خود نیز با معضلات عظیمی روبرو هستند. یکی از موانعی که در برابر هر دو حکومت قرار گرفته، حمایت بخشی از طبقه حاکمه از آمریکا و اشغال افغانستان است. مورد دیگر بحرانهای اقتصادی است. هند و پاکستان هردو با فشار و تهدید بر جامعه به این شرایط پاسخ گفته اند. در زمینه سیاسی، برای نمونه، با فرا رسیدن انتخابات در سال جاری، دولت دهلی نو از سوی حزب هندوی "بهاراتیا جانتا" تحت فشار قرار گرفته است. این حزب معتقد است که دولت باید رفتار سخت تری با پاکستان داشته باشد. دبیرکل این حزب، حمایت خود از یک حمله نظامی به کشور همسایه را اعلام کرده است.
بحران همچنین در دستگاه سیاسی پاکستان نیز افزایش یافته است. نخست به این دلیل که هر آنچه رنگ و بویی از امتیاز دهی به هند داشته باشد، ریسک سیاسی بزرگی را در بر دارد. اصطکاک در درون حکومت پاکستان هنگامی علنی تر گشت که یوسف رضا گیلانی، نخست وزیر پاکستان، محمود علی درانی، مشاور امنیت ملی پاکستان را به جرم "رفتار غیر مسوولانه" و "فقدان هماهنگی" در امور امنیت ملی برکنار کرد. آقای درانی در یک تلویزیون هندی اظهار داشت که "اجمل کساب"، فردی که در نخستین شب حملات دستگیر شد و از سوی دولت هند به قتل، جنگ علیه یک کشور و توطئه چینی جنایت آمیز متهم شده است، یک شهروند پاکستانی است. پاکستان پیش از این از تایید هویت این شخص خودداری می کرد و می گفت نام او در پایگاه داده های شهروندان پاکستانی وجود ندارد.
هند می گوید عامل حملات بمبئی، "لشکر طیبه" که مستقر در پاکستان است می باشد. از "لشگر طیبه" به عنوان یکی از بزرگترین سازمانهای اسلامگرای تندرو در جنوب آسیا نام برده می شود که هدف آن، ایجاد حکومت اسلامی در این منطقه و خاتمه دادن به حاکمیت هند بر کشمیر است.
به هر جهت اقدام آقای گیلانی اختلافهای سیاسی بین نخست وزیر و آصف علی زرداری، رییس جمهور را به اوج رساند. آقای درانی که از سوی آقای گیلانی خلع مقام شده است، یک ژنرال بازنشسته و سفیر سابق این کشور در واشنگتن است که رییس جمهور او را بر مسند مشاور امنیت ملی پاکستان نشانده بود.
بنابه برخی گفته ها، تعدادی از فرماندهان ارتش پاکستان برای برکناری درانی تلاش می کردند زیرا او را همدست هند و ایالات متحده آمریکا می دانستند.
در چنین اوضاع آشفته ای که هیچیک از طرفین هند و پاکستان نه می خواهد و نه می تواند با طرف مقابل مذاکره کرده و صلح جویانه برخورد کند و از سوی دیگر بحران در افغانستان به هیچ وجه نزدیک به اتمام نیست، مردم هر سه سرزمین در خطر جنگ و کشتار بیشتر قرار می گیرند.
سیاست خارجی دولت تازه اوباما که قرار است نه سخت و نه نرم باشد، نمی تواند صلح را در شرایط اشغال تضمین کند.
غزه و اختلاف در جنبش ضد جنگ
کشتار بی رحمانه ساکنان غزه سبب خشم و اعتراض گسترده مردم خاورمیانه و سراسر جهان شده است. اعتراضات از چند ساعت پس از حمله اسراییل به غزه آغاز شد. این اعتراضها در آمریکا که دولت آن حامی پر و پا قرص اسرائیل باقی مانده نیز صورت گرفت.
روز 10 ژانویه بیش از 20 هزار نفر در واشنگتن در بزرگترین تظاهراتی که برای حمایت از مردم فلسطین بر پا گردید، شرکت کردند. اگر چه اکثر شرکت کنندگان
عرب- آمریکایی بودند اما بسیاری از فعالان و سازمان دهندگان جنبش ضد جنگ نیز در آن شرکت داشتند.
اما متاسفانه در جنبش ضد جنگ بر سر موضع گیریها اختلاف نظرهایی ایجاد شده که پیشبرد آن را بعد از این دشوار خواهد کرد. موضوع، روش و برخوردی است که جنبش ضد جنگ باید در برابر جنگ اسرائیل علیه مردم فلسطین داشته باشد. شاید تصور شود که اختلاف بر سر موضع گیری از حمایت یا عدم حمایت از حماس است اما اینطور نیست. سوال اصلی این است که با اسرائیل چه برخوردی باید داشت. آیا باید این جنبش، جنگ اسرائیلی را با دو جنگ عراق و افغانستان ارتباط دهد؟ اگر چنین رویکردی در پیش گرفته شود آنگاه جنبش ضد جنگ بخشی از حامیان خود را که یهودیان لیبرال و دمکرات و فعال هستند از دست خواهد داد؟
بسیاری از نیروهای جنبش ضد جنگ خواسته اند که فلسطین در کنار دو جنگ عراق و افغانستان قرار گرفته نشود. از جمله رهبران ائتلاف ملی ضد جنگ به نام "اتحاد برای صلح و عدالت". این عده طی بیانیه ای "بحران انسانی" در غزه را " اسفناک" توصیف کرده اند اما خواستار خروج اسرائیل از غزه نشده اند. آنها خواستار "آتش بس فوری" شده و از قطعنامه 1680 شورای امنیت سازمان ملل که در 8 ژانویه با 14 رای مثبت، بدون رای منفی و با رای ممتنع آمریکا تصویب شد، حمایت کرده اند. در این بیانیه آمده است: "هر نوع خشونت و ترور علیه شهروندان و هر نوع روش تروریستی محکوم است. "اتحاد برای صلح و عدالت" معتقد است، غیبت آمریکا در هنگام رای گیری - به جای آنکه حضور داشته باشد و رای منفی بدهد - نشانده این إست که که فشارهای جمعی ما تاثیر گذار بوده و ما در سیاست آمریکا تغییر ایجاد کرده ایم."
حال ببینیم این اظهارنظر چه نقصی دارد.
1- شورای امنیت 13 روز پس از شروع حملات اسرائیل به تکاپو افتاد. صدها نفر در این مدت زمان جان خود را از دست داده بودند. آیا این بدان دلیل نیست که شورای امنیت سازمان ملل قصد بازداشتن اسرائیل از پیشروی را نداشته و تنها وقتی در صحنه حضور پیدا می کند که هر گونه قرار صلحی به نفع اسرائیل پایان بگیرد؟
2- غیبت آمریکا در رای گیری شورای امنیت آیا درست به این معنا نیست که از حملات اسرائیل حمایت می کند؟ این امر که دو مجلس سنا و نمایندگان بیانیه ای را به تصویب رساندند که از اسرائیل حمایت می کند کافی نیست تا دریابیم سیاست آمریکا "تغییر" نکرده است؟
3- مصوبه شورای امنیت نه به توقف عملیات اسرائیل اشاره می کند و نه خروج فوری سربازان اسرائیلی از غزه را خواستار می شود. به گفته یک تحلیل گر اسرائیلی مدافع حملات اسرائیل، این بیانیه "تنها خواستار آتش بس" شده است.
4- بیانیه شورای امنیت سازمان ملل خواستار خلع سلاح اسرائیل که ارتش آن در رتبه چهارم جهان قرار گرفته و بزرگترین دریافت کننده کمک نظامی آمریکا است نمی شود اما می خواهد که از رسیدن سلاح به حماس جلوگیری شود. آیا این عدم بی طرفی شورای امنیت را به اثبات نمی رساند؟ آیا نباید هر دو طرف حماس و اسرائیل و حامیان آنها از ادامه جنگ و جنگ افروزی منع می شدند.
از سوی دیگر، بخش دیگری از جنبش ضد جنگ نیز چشم خود را به روی جریان بنیادگرا و تروریستی حماس که از جانب رژیم جمهوری اسلامی که هدفی جز ایجاد تنش و دور کردن توجه از برنامه هسته ای خود باضافه نابسامانیهای اقتصادی اجتماعی درون کشور ندارد می بندد و به جای حمایت از مردم فلسطین و برقراری صلح، خواستار رسیدن سلاح به دست "مردم" و یا "مقاومت" و در واقع حماس می شود.
جنبش ضد جنگ باید بر اولین و مهمترین علت وجودی خود یعنی، اعتراض به جنگ پافشاری کرده و هیزم آور و آتش افروز را یکجا محکوم کند. این جنبش مانند هر جنبش به حق دیگری، بایستی بر عدالت، انسانیت و حقوق بشر تکیه داشته باشد حتی اگر صفهای طویلی نداشته باشد.
" قدرت هوشمندانه" یا " نه سخت - نه نرم"، از اوباما تا هیلاری کلینتون
بار دیگر شاهد این واقعیت می گردیم که جنسیت، نژاد و رنگ پوست هر چه که باشد، تاثیری در سمت گیری طبقاتی به سود یا زیان میلونها انسان زحمتکش جهان ندارد. انتخابات در ایالات متحده آمریکا که یکی از خبر سازترین رویدادهای سال 2008 بود و بارک اوباما را بر صندلی ریاست جمهوری و سناتور هیلاری کلینتون را بر مسند وزارت امور خارجه نشاند، تازه ترین گواه بر این ادعاست. برای نمونه، سناتور هیلاری کلینتون که در جریان انتخابات تلاش می کرد جنسیت خود را به رخ مردم عاصی از فقر و نابرابری اجتماعی بکشد تا از آب گل آلود ماهی تازه بگیرد، در مقام وزیر خارجه، دست کمی از همقطاران مذکر خود ندارد.
خانم کلینتون در جلسه کمیته روابط خارجی مجلس سنا که صلاحیت او را بررسی می کرد، بر پیکر سیاستهای امپریالیستی و جنگ افروزانه آمریکا جامه ای از همان جنس اما منزه نمایانه پوشاند. او گفت: "ما به دیپلماسی ادامه می دهیم زیرا برخوردی هوشمندانه است" و سپس افزود: "اما می دانیم که برخورد نظامی نیز زمانی مورد نیاز است."
از همین رو او از جانب هر دو حزب دمکرات و جمهوری خواه مورد ستایش قرار گرفت.
اما مهمترین سوال در برابر او، بمباران غزه از جانب اسرائیل بود. او از قتل عام فلسطینیهای ساکن غزه پشتیبانی کرد و گفت: "رییس جمهور جدید و من درک می کنیم و عمیقا با خواست اسرائیل برای دفاع از خود در شرایط حاضر و در برابر راکتهای حماس سمپاتی داریم." او نسبت به "رنجی که شهروندان فلسطینی و اسرائیلی" در این شرایط تحمل می کنند ابراز همدردی کرد آنهم زمانی که تنها در چند روز اخیر هزار نفر از مردم غزه زیر حملات اسرائیل جان سپرده اند.
خانم کلینتون گفت که او و اوباما "از اسرائیل در دفاع از خود حمایت می کنند و می توانند درک کنند تحت پرتاب راکت بودن چگونه است."
چراغی از این سبز تر نمی توان به اسرائیل برای ادامه کشتار مردم فلسطین داد.
او در مورد افغانستان، عراق و ایران نیز گفت: "سیاست خارجی باید بر پایه پرنسیپ و پراگماتیسم باشد و نه ایدیولوژی جامد" و با این حال سخنان وی در برگیرنده مضمون سیاست بوش بود. او همچنین از همکاری دولت جدید با رابرت گیتس، وزیر دفاع، ژنرال دیوید پتروس، رییس مرکز فرماندهی و ژنرال داگلاس لوت، مشاور امنیت ملی در عراق و افغانستان سخن گفت. هر سه نفر آنها مقامهای خود را در دولت جدید حفظ خواهند کرد.
خانم کلینتون با تکرار "قدرت هوشمندانه" که مورد تشویق هر دو حزب قرار می گیرد، بر تغییری در سیاست امپریالیستی آمریکا تاکید می کند که یک جانبه گری کمتر را برای باز پس گیری حیثیت از دست رفته در دوران جورج بوش پیش خواهد برد.
در این زمینه، در اوایل سال جدید میلادی مرکز استراتژی و تحقیقات بین المللی کمیسیونی تشکیل داده است که سیاست "قدرت هوشمندانه"را پیش ببرد. در صدر این کمیسیون، ریچارد آرمیتاژ و جوزف نی قرار گرفتند. گزارش کمیسیون، "قدرت هوشمندانه" را "نه سخت و نه نرم" بلکه، "تفسیری ماهرانه از هر دو" توصیف می کند. بدین معنا که تمام ابزارهای لازم را برای رسیدن به هدف باید به دست گرفت. این روش ضمن لزوم اقدامات نظامی و آمادگی برای آن، یافتن متحدین بیشتر و قوی تری را توصیه می کند. بدین طریق اقدامات آمریکا حق به جانب و قابل توجیه تر خواهد بود.
مفهوم "تغییر" که شعار اصلی انتخاباتی اوباما بود، دگرگونی در سیاست تهاجمی آمریکا و کاستن از وزنه جنگ در آن نیست بلکه، مشروع کردن آن است.