فراسوی خبر... 13 تیر
جمهوری اسلامی را خیزش توده ای تا این نُقطه کشانده است
منصور امان
هیچ نمک پرورده دیگری با این میزان از حماقت و به این سُرعت نمی توانست دیرکهای سُست مشروعیت دینی و قانونی "خیمه نظام" را آنگونه که آیت الله خامنه ای کشید، بر سر ساکنانش آوار کُند. همه ی طوطیان سُخنگو که در جُمعه بازارها تلاش می کردند با نوک کوتاه منقار شان بازمانده های جنس بُنجُل شورای نگهبان را از زیر خرابکاری سنگین "آقا" نجات بدهند، همین داستان را سر داده بودند.
این که آنها در برابر اتهام کُلاهبرداری انتخاباتی دفاع بهتری از تهدید مُنتقدان و "مُفسد فی الارض" خواندن آنها ندارند، نه شگفت آور است و نه موضوع جدیدی به شُمار می رود. مساله توجُه پذیر، بیشتر می تواند هُویت دریافت کُنندگان استدلال هماهنگ شُده امامهای پر و بال ریخته جُمعه باشد که در میان هر دو طیف حُکومت به صورت پُر شُمار می توان آنها را یافت.
نخُست کسانی باید آنتنهایشان تنظیم شود که پس از بی پایه از آب درآمدن قول آقای خامنه ای و سوگُلیهای نظامی - امنیتی اش مبنی بر "جمع کردن چند ساعته" اعتراضها و فیصله دادن به موضوع، به تدریج حرارت سوزنده زیر نشیمنگاه های خود را تحمُل ناپذیر تر می یابند. نه فقط مُلاهای پُر نُفوذ قُم بلکه، دسته ای از همریشان "اُصولگرا" نیز با ناآرامی در حال جابه جایی روی صندلیهای داغ شُده ای هستند که "نظام" به آنها تعارُف کرده است.
گیرندگان دیگر، "خودی" های "جراحی" شُده هستند که با نامشروع خواندن شیرینکاری انتخاباتی "مقام مُعظم" و دوستان، "آب به آسیاب دُشمن می ریزند". غلیظ شُدن توصیف از رویکردهای آنها به طور گام به گام، شتاب "برندگان انتخابات" در تعیین تکلیف با "بازندگان" را بیان می کُند.
چنین می نماید که مسایل پایه ای در قلمرو ساختاری "نظام"، هر چه بیشتر به دستور کار و آرایش جنگی طرفهای درگیر در حُکومت تحمیل می شود؛ جایی که بولدوزر "حفظ نظام"، در سراشیبی سُقوط، تابلوهای شناسایی، رانندگان و پا رُکابیهایش را به نامزدهای بالقوه زیر گرفته شُدن تبدیل می کُند.
جمهوری اسلامی را خیزش توده ای تا این نُقطه کشانده است. اراده و شهامت مدنی انبوه جوانان، زنان و مردان، گاری انتخابات مُهندسی شُده را به روی هدایت کُنندگان و ابزارهای آنها برگردانده است. این اما هنوز به این مفهوم نیست که ظرفیت تبهکاری و آدمکُش "نظام" به انتها رسیده باشد. باید توجُه داشت که راه آیت الله خامنه ای برای جان به در بُردن از این مهلکه، کشاندن ناراضیان باندش به پُشت سر و خاموش نگه داشتن رُقبا همچنان از مسیر کُشتار و سرکوب گُذر می کُند.
آنچه که می تواند این گُرگ هار شُده را مهار کُند، کشیدن مُحکم تر قلاده اوست. سر آن را همه ی کسانی که در کوچه و محله، پُشت بام و سطح خیابان حاضر هستند به دست دارند. جسارت ولی فقیه و اوباش تحت امر او در یورش به شرافت، جان و مال مردُم ایران به اندازه ای است که درازای قلاده به او اجازه می دهد.