تبريك و تهنيت به خلق قهرمان و نيروهاى انقلاب دموكراتيك مردم ايران درهم شكستن طلسم ولايت، استارت سرنگونى حكومت
مسعود رجوى - 26تير 88
1:29:13 AM 1388/4/28
مسعود رجوي - رهبر مقاومت ايران
|
سلام بر شهيدان قيام
درود بر مجروحان و مصدومان
دستمريزاد به جوانان بىباك و بيم
و به هستههاى مقاومت و قيام مردم ايران در برابر سلطنت مطلقه آخوندى
امروز مردم تهران دوباره در ابعاد ميليونى بهپا خاستند و اراده ظفرنمون خلق اسير براى آزادى از رژيم ستمشيخى را به جهانيان نشان دادند؛ با شكوه و درخششى خيرهكننده كه برق آن دنيا و اغلب رسانهها را فراگرفت.
در آخرين ساعتهاى جمعهشب 26تيرماه، هنوز از مناطق مختلف تهران خبرهاى درگيرى و شعارهاى ضدحكومتى مىرسد. جالب اينكه سركردگان و منابع رژيم جملگى مىگويند كه برگزارى نماز بهانه بود و همه كسانى كه خارج از روال معمول به صحنه آمده بودند نه بهخاطر نماز ريايى جمعه در حكومت آخوندى بلكه بهخاطر نيايشى صادقانه براى آزادى و براى شهيدان و زندانيانش آمده بودند؛ با خروش وقفهناپذير مرگ بر ديكتاتور و مرگ بر خامنهاى؛ با شعار «خامنهاى قاتل است، ولايتش باطل است».
آخوند تقوى، رئيس شوراى سياستگذارى جمعهبازار، گفت، نماز جمعه در اين رژيم «نماز حكومتى»، «نماز ولايت» و «تريبون نظام» است و بايد از «سياستهاى مورد تائيد مقام معظم رهبرى» در «ارگانها، نهادهاى رسمى كشور، دولت، مجلس، قوه قضاييه و شوراى عالى امنيت نظام» (يعنى سركوب و اعدامهاى دستجمعى) تبعيت و حمايت كند. راستى كه دقيقتر و صريحتر از اين نمىشد گفت.
درست به همين دليل هر كس كه با فرهنگ قرآن و فقه تشيع علوى آشنا باشد، بهروشنى مىداند كه هرگونه شركت و شراكت در نمازهاى ريايى، كه تريبون يك حاكميت غاصب و جبّار است، به مصداق «رئاء النّاس» سدكردن و بازداشتن از راه خدا و سراپا نفاق و باطل و حرام است. حتى اگر ولىفقيه ارتجاع و تيغكشان او چنين نمازى را در كعبه و در خانه خدا هم برگزار كنند، باز هم «ما كان صلاتهم عند البيت إلاّ مكاء وتصدية» يعنى كه نمازشان جز صفير كشيدن و دستكزدنى بيش نيست.
پس خوشا دختران و پسران و مردم آزادهيى كه صفيركشيدن و دستكزدنهاى آخوندى را در جمعهبازار درهم مىريزند. عبادت و مجاهدت حقيقى را همين دليران بىباك بهجا مىآورند. باشد كه خدا بر اجر و مرتبت آنها بيفزايد. بله، اين مقدمه آزادكردن دانشگاه از قباى ظلمت و اسارت عفريت ولايت است كه سايه شوم آن سه دهه بر دوش دانشگاه سنگينى مىكند. باشد كه بساط جمعهبازار و رئاء الناس برچيده شود و دانشجويان مبارز و مجاهد اين مرز و بوم، ديگربار، به آزادسازى و فتح دانشگاه نائل شوند. مانند آن روز كه با پايين كشيدن و درهم كوبيدن مجسمه شاه در ورودى دانشگاه تهران، ناقوس سرنگونى ديكتاتورى و زنگهاى پيروزى انقلاب ضدسلطنتى مردم ايران را بهصدا درآوردند.
اما نخستين درس قيام امروز 26تير 1388 شدت يافتن تضاد بين مردم با تماميت حاكميت آخوندى و رژيم ولايت فقيه است. همگان يكبار ديگر به چشم مىبينند كه استبداد مذهبى و رژيم ولايت فقيه در ذات خود با انتخابات بيگانه و در تعارض است و از آن آبى گرم نمىشود. امروز ساعتهايى بود كه انبوه مردم در برابر يورشهاى وحشيانه سگهاى لباسشخصى يا قلادهداران ارتجاع و مخصوصاً حملههاى رذيلانه آنها به خواهرانمان فرياد مىزدند «رهبران، ما را مسلح كنيد!»، «نترسيد، نترسيد، نبرد تا رهايى».
درس دوم، شدت يافتن و درمانناپذيرى شكاف و شقه و مخاصمات درونى رژيم عليل و تكپايه ولايت در دوران پايانى است.
درس سوم، كه مهمترين درس است، استمرار قيام و عزم جزم مردم بهپاخاسته و جوانان پاكباخته براى استمرار قيام در هر شرايطى و با استفاده از هر پوشش و مناسبتى است. ديگر آب از سر رژيم گذشته و ولىفقيه قافيه را باخته است. رفسنجانى امروز با صراحت به بحران و وخامت اوضاع رژيم و به ضرر و زيان تماميت رژيم در جريان انتخابات اذعان و تأكيد كرد.
در عرصه بينالمللى هم گواهى مىدهند كه «در ايران چيزى به جريان افتاده كه ديگر امكان متوقف كردن آن وجود ندارد».
آرى، حق داريد كه دستافشان و پاكوبان و جانانه بخوانيد كه «ما همه يكصداييم، ما همه يك نداييم».
خلاصه بگويم: از روزى كه طلسم ولايت فقيه و هيمنه بزرگعمامهداران نظام در جريان شعبده انتخاباتى درهمشكست و قيام آغاز شد، قطار بىدنده و ترمز رژيم ولايت، در سراشيب سقوط افتاده و مرحله سرنگونى فاشيسم دينى، بالفعل استارت خورده است. مشروط بر اينكه ما، يكايك ما و ملت ما، براى پرداخت بها، آمادگى و اراده تزلزلناپذير داشته باشيم و آن را اثبات كنيم و به جهانيان نشان بدهيم.
ولىفقيه ارتجاع، غرّه از يكپايگى 4ساله و دستاوردهاى بادآورده جنگ در عراق، بهخصوص خلعسلاح ارتش آزاديبخش ملى ايران و محاصره مجاهدين، سلسلهيى از اشتباهات مرتكب شد. هم مىخواست احمدىنژاد را يكمرحلهيى از صندوق بيرون بكشد، هم آمار 40ميليونى و شركت 85درصدى بدهد، هم تنور انتخابات را با مناظره گرم كند و همچنين در اين اثنا رفسنجانى و موسوى و كروبى و سايرين را لجنمال و بهكلى از دور خارج كند. اينجا بود كه شكاف باز شد و جوشش شرايط عينى و ظرفيت عظيم انفجارى كه در هر فرصتى و از هر روزنهيى، بىدريغ و با هر قيمتى، بيرون مىزند، فوران كرد.
قيام 26تير در يك كلام، اثبات آغاز پايان و استارت مرحله سرنگونى اين رژيم است.
رئيسجمهور برگزيده شوراى ملى مقاومت ايران براى دوران انتقال حاكميت به مردم ايران در 30خرداد به درستى گفته بود: «امروز بيست و هشتمين سالگرد مقاومت آزادىستان مردم ايران است. با يكصد و بيست هزار شهيد آزادى. پس با غرور و افتخار تمام، از جانب مردم ايران، به دنيا اعلام مىكنم كه بهلحاظ سياسى و استراتژيك، شعبده بازان، يعنى ولىفقيه و گماشتهاش، پاسدار احمدىنژاد، شكست خوردند و ناگزير رژيمشان را به سراشيب سقوط و به دوران بىبازگشتى راندند كه چرخها را عليه تماميت رژيمشان بهحركت در آورده است.
اعلام مىكنم كه برنده حقيقى و نهايى انتخاباتى كه رژيم ترتيب داد، ما هستيم، ما مردم ايران، ما ايرانيان تشنه آزادى در هر كجاى جهان، و ما اشرفيان… . آرى اين پيروزى، پيروزى مردم و مقاومت ايران و مجاهدان آزادى است كه 7سال است در اشرف محصور و محبوساند».
البته تا اين رژيم هست، باتون و شكنجه و شلاق و اعدام هم هست. هيچ خبرى از فضاى باز سياسى جز در آستانه سقوط محتوم رژيم ولايت فقيه در ميان نخواهد بود.
از طرف ديگر، تاريخ مانند روزگار پايانى رژيم شاه تكرار نمىشود. مبادا گمان كنيد كه چيزى خودبهخود و خلقالساعه شكل مىگيرد يا توليد و برپا مىشود. آجربهآجر آن را بايد خودمان و خلقمان بسازيم و شكل بدهيم و برپا كنيم. به استارت مرحله سرنگونى و به تهديد خودبخودىگرايى كم بها ندهيد.
يادم آمد كه امشب ضمناً بيست و يكمين سالگرد «زهر آتشبس» در جنگ ضدميهنى 8ساله است. در 27تير سال 1367 خمينى كه مىگفت صلح «دفن اسلام است» و سوگند مىخورد كه تا بيست سال و تا وقتى يك خانه در تهران باقيست، به جنگ ضدميهنى ادامه خواهد داد، كمتر از يكماه پس از فتح شهر مهران توسط ارتش آزاديبخش ملى ايران، بهقول خودش «جام زهر آتشبس» تحميلى را براى مصلحت و حفظ نظام سركشيد. غافل از اينكه يك هفته بعد در سوم مرداد همان سال كه مصادف با عيد قربان بود، مجاهدان آزادى با تمام توش و توان، در عمليات كبير فروغ جاويدان، به وظيفه خود قيام مىكنند، به خاك ميهن مىشتابند و تا دروازه كرمانشاه پيش مىروند.
آنقدر كه ولايتى كه 16سال وزير خارجه رژيم بود، گفت «تلخترين روز در طول 16سال» وقتى بود كه در نيويورك، قبل از ملاقات با دبيركل وقت سازمان ملل «همين كه من نشستم، ديدم كه يك تلكس به من دادند كه در آن نوشته شده بود منافقين به ايران حمله كرده و كرند و اسلامآباد غرب را تصرف كردهاند و پشت دروازههاى كرمانشاه هستند، درحالىكه ما رفته بوديم تا براى آتشبس صحبت كنيم. خلاصه اين تلخترين روز در طول ۱۶سال عمر كارى من بود… . در رابطه با تلخترين خاطره، مسألهيى به يادم آمد كه شايد خيلى ديپلوماتيك و بهداشتى نباشد ولى برايتان مىگويم، شايد كه جالب باشد. در آن موقعى كه تلكس را به من دادند، آنقدر ناراحت شدم كه، من سيگار نمىكشيدم، از يكى يك سيگار گرفتم و اين سيگار را تا ته كشيدم كه به فيلتر رسيد و حتى فيلترش را هم كشيده بودم ولى خودم متوجه نشدم كه دارم فيلتر سيگار را مىكشم!» (روزنامه ايران 18/04/86)
سال گذشته در بيستمين سالگرد حماسه آرمانى و ميهنى فروغ جاويدان، رژيم آخوندى به صراحت اعتراف كرد: «عمليات مرصاد را بهلحاظ اهميت جغرافيايى و مكانى مىتوان در حد عمليات آزادسازى و فتح خرمشهر و يا همان عمليات بيتالمقدس و حتى بزرگتر از آن دانست. چرا كه شكست ما در خرمشهر مىتوانست تنها خوزستان را از ايران جدا كند اما رسيدن پاى منافقين به كرمانشاه، بهمعناى تهديد جدى مجموعه نظام اسلامى بود» (تلويزيون رژيم).
قبل از آن هم يكى از سركردگان سپاه پاسداران فاش كرد خمينى در جريان فروغ پيامى به پاسداران داده كه توسط پسرش احمد براى همه نيروهاى رژيم خوانده شده است. خمينى گفته بود «اينجا نقطه شكست و پيروزى اسلام يا كفر است. بايد متربهمتر بجنگيد» (تلويزيون رژيم 5/5/86).
از زبان واژگونه خمينى درباره كفر و اسلام كه بگذريم، بله، تا آنجا كه به ما مربوط مىشود، براى آزادى ميهن و براى حق حاكميت مردم ايران، ما زن و مرد جنگيم و براى سرنگونى ديو و ددهاى عمامهدار و قلادهدار يا لباسشخصى، بايد سانتيمتر به سانتيمتر بجنگيم.
با درود به جاودانه فروغهاى آزادى از ارتش آزاديبخش ملى ايران تا شهيدان خاوران و شهيدان ارتش قيام بر سنگفرش خيابانهاى گلگون تهران
سلام بر آنان روزى كه زاده شدند،
روزى كه بهپا خاستند و براى آزادى قيام كردند،
روزى كه جاودانه شدند،
روزى كه حاكميت مردم ايران را به ارمغان مىآورند،
و روزى كه در حيات جاويدان برانگيخته مىشوند.
مسعود رجوي
26تير 1388.