فراسوی خبر... 19 بهمن
سیاهکل، بیش از یک گُستاخی نابخشودنی
منصور امان
برای حُکومتی که به نیابت از آسمان، دوزخ زمینی خویش، بنا شُده بر بیدادگری اقتصادی و همه ی نمودهای تصوُر پذیر ستم سیاسی و اجتماعی را در میان امواج نا ایستای مُخالفت و اعتراض کارپردازی می کُند، در رسیدن یک سرفصل تاریخی مُقاومت که شکستن افسانه دو مُطلق، قُدرت مُطلق حُکومت و ناتوانی مُطلق توده ها را بر پرچم خود نوشته، هر مُناسبتی به جُز خوش یُمن است.
اگر چه به طور معمول همگام با فرارسیدن سالگرد رستاخیر سیاهکل، عارضه ترشُح عرق در ایدیولوگهای حُجره ای به دلیل زحمت فکری دوچندان برای تخته کوب کردن نُقطه عطف 19 بهمن تشدید می شود اما دستکم از آن هنگام که "بیت آقا" احضار روح ساواک را هم به سلسله تدابیر "سخت افزاری و نرم افزاری" خود برای رویارویی با فداییان اضافه کرد، آشکار گردید که نتیجه بیرونی این وردخوانی چندان هم رضایت بخش نبوده است.
با این وجود، خویشاوندی "آقا"ی مربوطه و نوچه های اطلاعاتی اش با رژیم شاه فقط در الهام گیری معنوی از دستگاه امنیتی آن یا میراث داری سپاسگُذارانه از اوین و چوبه های دار و شلاق و آپولوی مکتبی (تابوت) شناسنامه دار نمی شود؛ نُقطه پیوند خونی حاکمان پیشین و کُنونی در تلاش جُنون آسای هر دو آنها برای بی قید و شرط ساختن قُدرت خود و چگونگی اعمال آن از طریق سلب بی پرده، خُشونت بار و پیوسته حُقوق مردُم دَلَمه زده است.
از این رو، خیزش سیاهکل به مثابه تجربه مادیت یافته ی اعمال قُدرت نیروی اجتماعی در برابر اعمال قُدرت حُکومت و به چالش گرفتن جسورانه ی آن، چیزی بیش از یک گُستاخی نابخشودنی به ساحت کبریایی و بی رقیب حُکومت به شُمار می رود. در این برافروختگی، دیکتاتوری فردی مُحمدرضا پهلوی به همان اندازه مُحق است که ولایت مُطلقه علی خامنه ای!
دروازه های جهنم جوشش اجتماعی را آنهایی به روی نظم توتالیتر شاه و فقیه پرورده می گُشایند که نه تنها حاضر نیستند حُقوق خود را به حُکومت تمامیت خواه واگُذار کُنند بلکه، آمادگی دارند برای دخالت در سرنوشت شان پنجه در پنجه ی آن درافکنند.