مسعود رجوي - رهبر مقاومت ايران
|
با درود و سلام و با تبریك پیروزی، شما و مریم در اشرف پیروز شدید. گفته بودیم اگر اشرف بایستد، جهان بهایستادگی در برابر دیكتاتوری دینفروش برمیخیزد. اینك اشرف پرشكوه با یاران نستوه در كارزاری بهغایت فشرده و سخت و سنگین سرفراز میشوند. نام ایران و ایرانی و نام شهر شرف و پایداری را در همه جا بهاوج میبرند. از ژنو تا نیویورك و واشينگتن، از كانادا تا استرالیا و ایتالیا، از انگلستان تا فرانسه و آلمان، از سوئد تا نروژ و فنلاند، از بلژیك تا دانمارك و هلند، از یمن تا مصر و لبنان، از اردن تا فلسطین و عراق… این فریاد رسای هر ایرانی و شورای ملی مقاومت ایران، براى آزادی است كه در همه جا طنین میاندازد، میگسترد و ریشه میدواند. از دانشگاهها و كارخانهها تا سلسله جبال البرز. بیچاره آخوندهای افسارگسیخته كه پاسخی جز دشنه و دسیسه و دار نمییابند. بگیر،ببند، بكش، گور خود كنی بهدست خود… از فردای خیزش شیعیان در عراق علیه حاكمان مرتجع در ایران، رژیم پلید آخوندی چنگالها و دندانها تیز كرد. بهگفته خودش، كمر بهقصاص و قتلعام اشرفیان بست. سفلگان و دریوزگان بارگاه ولایت كه در برابر غدّاران و جباران جز تسلیم نیاموختهاند، زانو زدند. با زبانهای گندیده و مسموم و با سوداهای شوم براى اشرفیان، بهمجاهدان آزادی تاختند. بهجای جلاد، ”بیدنده و ترمز“ قربانی را هدف قرار دادند و بهجای ظالم ،سنگ را بهمظلوم زدند. بگذار در ساحل امن، در هاون رژیم آب بكوبند تا در هزارتوی خفت و ذلت و در عقدههای فرومایگی و حقارت بپوسند. هیهات كه 6سال پیش، در محرّم حسینی،گفته بودیم كه «وقتی دیو تنوره میكشد، وقتی كه دژخیم سر از پا نمیشناسد، رمز ماندگاری و اعتلا، كلمه فداست… مجاهدین از بنیانگذارانشان تا اعضا و هوادارانشان در تمام ایران و در سراسر جهان این درس را بهخوبی آموختهاند كه تاریخ خلق و میهن خود را چگونه بنویسند. هیچ كس بیش از ما بهخطراتی كه از هر سو ما را در بر گرفته، احاطه و اشراف ندارد. اما عزم جزم كردهایم تا اگر زمانه صد بار از این هم خطیرتر و پرفتنهتر باشد، با تأسی بهپیشوای آرمانیمان، درسهای جدیدی از مقاومت و ایستادگی عرضه كنیم». خوشا اشرفیان صدیق و پاكباز و سرداران و سالارانی كه غزلخوانان، دست افشان و پاكوبان، درس بزرگ مقاومت و ایستادگی عرضه كردند. یا لیتنی كنت معكم… و خوشا یاران و همچنین پشتیبانان بدون مرز عدالت و حرّیت بشری كه در كارزاری شگفت و ستایشانگیز، با ”فانوس“ رنج و خون مردم ایران و فرزندان رشید آنان در چهارگوشه جهان بر سر میدانها و خیابانها «جار كشیدند» و غیرممكن را ممكن ساختند.
در میان پرده خون، عشق را، گلزارها عاشقان را با جمال عشق بىچون، كارها عقل گوید: شش جهت، حّد است و بیرون راه نیست عشق گوید: راه هست و رفتهام من، بارها
مسعود رجوی.